ﻣﻘﺪﻣﻪ
در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﺣﻀﻮر رﺷﺪ دﻫﻨﺪه و ﺣﺮﻛﺖ آﻓﺮﻳﻦ ﺷﻮراﻫﺎ در ﺳﻄﺢ ﺷﻬﺮ و روﺳﺘﺎ ﻣﺤﻤﻠﻲ ﺑﺮاي ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺟﻤﻌﻲ و ﻫﻤﺪﻟﻲ و ﺗﻔﺎﻫﻢ ﭘﺪﻳﺪ آورد ﻛﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ و ﻧﺸﺎﻧﻪ آن در ﻫﻴﭻ ﺑﺮﻫﻪ اي از دوران ﺟﺪﻳﺪ ﻛﺸﻮرﻣﺎن ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ .رﻳﺸﻪ دار ﺷﺪن ﻧﻈﺎم ﺷﻮراﻳﻲ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺟﺪي ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﻬﺎد ﻧﻮﭘﺎ ﻛﻪ ﺑﺮآﻣﺪه از ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﻲ اﺳﺖ، دارد .
ﺑﻪ ﻃﻮري ﻛﻪ ﺗﻘﻮﻳﺖ اﻳﻦ ﻧﻬﺎد در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﺗﻘﻮﻳﺖ وﺟﻪ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ در ﺳﻄﺢ ﻛﻼن ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲ آﻳﺪ .ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺷﻮراﻫﺎي ﻣﺤﻠﻲ اﻣﻴﺪ ﺑﺨﺶ ﺗﺤﻮﻻت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺜﺒﺘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﭘﺬﻳﺮي ﻻﻳﻪ ﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﺗﺴﺮﻳﻊ و ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ .
در ﺷﻮراﻫﺎي روﺳﺘﺎﻳﻲ، ﻫﻤﻴﺎري ﻣﺮدﻣﻲ ﻧﻴﺰ در ﻛﻨﺎر ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺷﻮراﻳﻲ ﻣﻮﺟﺐ آن ﺷﺪه ﻛﻪ در ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻮارد ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎي اﻋﻀﺎ ﺷﻮرا ﺑﻪ ﻣﻜﺎن ﺷﻮرا ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه و ﺑﺮ اﻳﻦ اﺳﺎس ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺻﺮف وﻇﻴﻔﻪ ﻣ ﻄﺮح ﻧﺒﻮده و ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ .
ﺷﻮراﻫﺎ در روﺳﺘﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺮﻛﺰ و ﻛﺎﻧﻮن اﺻﻠﻲ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻣﺸﻮرﺗﻲ ﺑﺎ رﻳﺶ ﺳﻔﻴﺪان، ﻣﻌﺘﻤﺪان، اﺋﻤﻪ ﺟﻤﺎﻋﺎت و ﺷﻮراي ﺳﺎﻳﺮ روﺳﺘﺎﻫﺎ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه و ﺑﻲ دﻟﻴﻞ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎي زﻳﺎدي از ﺳﻮي ﻣﺮدم ﺑﺮاي ﻗﺪرداﻧﻲ از ﺷﻮراﻫﺎ ارﺳﺎل ﻣﻲ ﮔﺮدد .
این دو عکس زیبا را آقای محمدرضا یوسفی ارسال کرده اند.
با تشکر از ایشان
عکس ها در ادامه مطلب
هر که با نادان نشیند همچو او نادان شود با خردمندان نشیند عقل اوا فزون شود
گر ببندی اسب و تازی را زمانی پیش خر رنگشان همگون نگردد طبعشان همگون شود
شرح حال مختصری از زندگی و خاطرات آقای خداوردی فدایی فرزند علی از زبان ایشان:
در سال 1312 درخانواده ای پنج نفره چشم به جهان گشودم.با گذراندن روزهای سخت که از 5 سالگی کمک پدر بوده و می بایست هر روز تعداد پنج توبره کود جمع آوری کنم و در جهت امرار معاش خانواده کمک نمایم. در سال 1317 دستور کشف حجاب صادر شده بود و یادم می آید که گله گوسفند چکنه را مشهدی غلامحسین شوهرخاتون (اسفندیار)می چرانید.روزی دو نفر ژاندارم از پاسگاه جعفرآباد آمدند به شورجستان تا سرانداز (چادر) زنان را از سرشان بکشند. در آن روز مادرم بزها را در کرده تا ببرد سینه گله مشهدی غلامحسین، دو نفر ژاندارم گذاشتند دنبال مادرم.مادرم فرار کرده و به منزل رسید و دم در منزل چادر مادرم را کشیده و چادر را به جعفر آباد بردند.پدرم با شنبدن این خبر رفت به منزل علی حبیب(پدر غضنفر) و ده عدد تخم مرغ را گرفته و برد به جعفر آباد و آنها را تحویل یک نفر ژاندارم به نام سلمان (بچه شاه سید اکبر شهرضا)داد و چادر را تحویل گرفت.
.......
«بسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم»
هٌوَالفَتّاحٌ العَلیم
مطالب زیر برگرفته از کتاب به یاد آن روزها نوشته آموزگار بازنشسته آقای علیرضا بهرامی .
«مقدّمه»
اوّل کارها به نام خدا پس مبارک بود چو فرّ هما
حمد ربّ العالمین را که گنجینه گرانبها و سنگین علم را آفرید و آنچنان عظیم که آسمانها و زمین و کوهها تحمّل سنگینی آن را نداشت،ولی انسان خلیفه الهی با هیکل کوچک خود آن امانت را دریافت کرد.و شکر خدای را که سینه ای داد آدمی را تا مخزن این امانت و حافظه ای که نگاهدار امین آن باشد و حواسّی را که جذب و پخش دانه های کلامی به نفس خویش و دیگران باشد تا از خرمن علوم خوشه چینی نموده واز مزرعه این جهان سرمایه آخرت برگیرند تا به مقام قرب ربّ العالمین و دیدار او رسیده وبهشتی شوند.سپاس بر کردگار یکتا باد که مرا شوق درس خواندن داد تا در اوان کودکی که امکان تحصیل دانش برای همه فرزندان ما فراهم نبود به تحصیل پردازم،زیرا استعمار گران اروپایی که از آغاز قرن بیستم میلادی در کشورهای اسلامی جای پایی باز کرده بودنداز همان ابتدا برای پیشبرد اهداف شومشان برنامه هایی را طرح کرده بودند،روحانیون هر محلّ را که هم به فرزندان وطن درس دینداری و سواد می آموختند و هم اختلافات فیمابین مردم را از طریق شرع مقدّس اسلام و کدخدا منشی حلّ می نمودند از جامعه به حاشیه برده شدند و بنام فریبنده استعمار توانستند ملتّها را استعمار نموده،مُستشاران نابکار خود را در تمام مراحل نظامی،فرهنگی،اقتصادی و سیاسی،بر سرنوشت ملل آسیایی و آفریقایی مسلط کرده و حکّام بی سوادی را بر آنان گمارده و توانستند عاملاً و عامداً سبب عقب ماندگی ملل شرق ومردم ما شوندو،بیشتر نسل این قرن از نعمت سواد بی بهره ماندند.
نگاهی کوتاه به روستای شورجستان
محمدعلی رفیعی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
روستای شورجستان ، شمالی ترین روستای استان فارس و در فاصله ی 30 کیلومتری شمال « آباده » و بر سر شاهراه جنوب به شمال کشور است. علت نام گذاری این آبادی برخلاف عقیده ی برخی که آن را برگرفته از واژه ی «شولگ» طایفه ای به همین نام می دانند قرار گرفتن آن در کنار شوره زاری است که گیاهی بوته مانند به نام «شورگ» که امروزه آن را «شوره» می گویند فراوان می روید . واژه ی «شورگستان» پس از حمله اعراب و تبدیل شدن «گ» فارسی به «ج» عربی به شورجستان تبدیل شده کما اینکه هنوز در تداول عامه این روستا را « شلگسون» ( ابدال شده ی همان شورگستان ) می نامند .